تخریب می کنم
آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم...
آرزو طلب نمیكنم، آرزو میسازم...
لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر می کنی
من همانی ام که حتی فکرش را هم نمی توانی بکنی...
لبخند می زنم و او فکر میکند بازی را برده
هرگز نمی فهمد با هر کسی رقابت نمی کنم...
زانو نمی زنم،
حتی اگر سقف آسمان، کوتاهتر از قد من باشد
زانو نمیزنم،
حتی اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند
من زانو نمیزنم...
گاهی می توان دوست داشت...
اتفاقی!!!
با یک حس زیبا
گاهی می توان عاشق شد...
اتفاقی !!! با یک لبخند...
یک نگاه
گاهی هم می توان جدا شد...
باز هم اتفاقی!!!
در یک روز خزان زده ی بهاری...
با قلبی آکنده از اندوه و آه
خب... بگذار برایت این گونه بگویم... :
من تو را دوست داشتم...
و تو در عشق دیگری سوخته بودی...
من خاطراتم را با تو می ساختم...
و تو خاطرات گذشته ات را مرور می کردی...
بازی ناعادلانه ای بود...
قاعده اش را از قبل بلد بودی...
هر چه می کردم، مات می شدم...
بهترین کار " واگذاری بازی " بود . . . .
یک روز دلت
چنان هوای دستانم را خواهد كرد
كه چشمانت را ببندی
و خالی از هرفكر ديگرى
زير آوازی بزنی
كه هيچگاه فرصت نشد با هم بخوانيمش...
يک روز به هر دليلى
اشک از چشمانت جارى خواهد شد
و دستى براى پاک كردنش
از دستانت سبقت نخواهد گرفت
آن روز است كه دلتنگم می شوى
چيزى نيست چشمانت را ببند و بخواب!!!
تو عادت دارى......
زود فراموش خواهى كرد!!!!!
بگو خدایا شکرت ، نا ﺷﮑʋﯼ ﻧﮑﻨ@ﺎ
فرا رسیدن نوروز باستانی مبارک باد دوستان
نزار به جز خودت کسی بهم بگه دوست دارم.
45010 بازدید
8 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
90 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian